فاطمه بسيار بر لب اين ذکر را زمزمه مي­ کرد: «الهی و ربي من لي غيرک» "خدايا من جز تو کسي را ندارم." بارها خواب ديده بود كه شهيد مي شود. شب جمعه آخر عمرش با هم به گلزار شهدا رفتيم و بر سر مزار شهيد علي عبدالهيان رفت و محلي را كه قبر ايشان است نشان داد و گفت: «خواب ديده ­ام که مرا اينجا به خاک سپرده اند.» خنديدم و گفتم: اینجا که جای شهداست!... آنچه خواندید گزیده زندگی شهید "فاطمه اسدیان" است که در پایگاه خبری نوید شاهد چهارمحال و بختیاری منتشر می شود.

شهید اسدیان | رویای صادقانه

به گزارش نوید شاهد چهارمحال و بختیاری ؛ شهيد فاطمه اسديان، یکم شهریور 1347 در شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. فرزند سوم خانواده بود پدرش رضا کارگر ساختمانی بود که سال 1360 دار فانی را وداع کرد و سرپرستی فاطمه به دوش مادرش عفت افتاد. فاطمه مثل مادر سادات حضرت زهرا(س)غريب به دنيا آمد،غريب زندگي کرد و غريبانه به خاک سپرده شد.

دوران تحصیل

      تحصیلات ابتدایی در دبستان جلال الدين و  دوران راهنمايي  را در مدرسه سرتيپ هاشمي كه  به نام علامه اميني نام گذاری شده، با موفقيت سپري کرد. سال سوم راهنمايي بود که در کلاس­هاي عقيدتي و مذهبی  

ثبت نام کرد و راهي قم شد و به تحصيل دروس حوزوي پرداخت. دوران متوسطه را در دبیرستان نرجس شهرکرد تحصيل نمود.

      فاطمه سه سال در حوزه علميه ­ي قم مشغول به تحصيل بود. ولي به علت فوت پدر،به شهرکرد مراجعه کرد و راهي تربيت معلم فاطمه الزهرا(س) اصفهان شد

وي دروس حوزوي را به صورت  غيرحضوري طی کرد و در تربيت معلم در رشته­ي زبان انگليسي مشغول به تحصيل شد.

دانشجوي رشته زبان انگليسي در تربيت معلم فاطمه الزهرا(س) اصفهان بود.

عاشق شهادت

      بسيار مهربان،آرام و متين بود و عاشق شهادت ،زيرا به درستي مي دانست رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم فرموده­اند:«اشرف الموت قتل الشهادة:شهادت برترين مرگهاست،بحارالانوار ج 45 ص 8» به حضرت معصومه سلام الله عليها ارادت ويژه اي داشت،به نماز اول وقت و نمازشب در زندگي اهميت مي داد حتي يکبار خودرا سرزنش کرده بود که چرا نماز شبش قضا شده است

الهی و ربي من لي غيرک

     فاطمه بسيار بر لب اين ذکر را زمزمه مي­ کرد : «الهی و ربي من لي غيرک»" خدايا من جز تو کسي را ندارم"

      نماز شب فاطمه ترك نمي شد . اهل غرور و تكبر نبود. گاهی شبهای جمعه دانشجویان را به اماكن مذهبی، قم و جمكران می برد و به شهر قم خیلی علاقه داشت. عاشق راه و رسم امام خميني (ره)بود. بچه هاي حوزه علميه را خيلي دوست داشت . وقتي به ايشان مي گفتيم خانم طلبه ، مي گفتند: نگوييد چون من هنوز به مقام طلبگی نرسيدم و من لياقت ندارم .

      او تقريبا بيشتر روزها روزه بود، نماز اول وقت را به صورت جماعت و در مسجد برگزار مي كرد. هميشه اول نماز مي خواند، بعد افطار مي كرد. دختري مهربان ، آرام ،كم حرف، كم خواب و با طمانينه بود. ايشان با ديگران طوري رفتار مي كردند كه همه او را دوست داشتند و به او احترام مي گذاشتند.

مخالف سرسخت بی حجابی

        مخالف سرسخت بي حجابي بود؛ با اينكه به خاطر داشتن حجاب حرفها  مي شنيد، ولی همچنان حجابش را رعایت می کرد. بعد ازبمباران وقتي پیکر او را از زير آوار بيرون آوردند، روسري و چادر به سر داشت و هنوز رمقي در بدن داشت، تا ايشان را به بيمارستان انتقال دادند به شهادت رسيد. مزار وی در بهشت دو معصوم شهرکرد قرار دارد.

رویای صادقانه

      فاطمه بارها خواب ديده بود كه شهيد مي شود. شب جمعه آخر عمرش با هم به گلزار شهدا رفتيم و بر سر مزار شهيد علي عبدالهيان رفت و محلي را كه قبر ايشان است نشان داد و گفت: خواب ديده ­ام که مرا اين جا به خاک سپرده اند. خنديدم و گفتم: اینجا که جای شهداستت. ساعت 11 صبح  بیستم اسفند 1366، در محل زندگیش ، روبروی شهرداری سابق شهرکرد هنگام بمباران هوایی بر اثر اصابت ترکش  به درجه رفیع شهادت نایل شد.

به دلم برات است

     او هميشه مي­ گفت:«به دلم برات است فاطمه عمر کوتاه دارد».اما هيچ وقت هيچ کس نفهميد که چه رازي دراين جمله و عمر کوتاه 18ساله اش است.
     روز تشييع پيکر اين شهيد درست در همان مکاني که در خواب ديده و به دیگران گفته بود تشييع  و به خاک سپرده شد. مزار وی در بهشت دو معصوم شهرکرد قرار دارد.

   فاطمه جان كاش بودي و چشم انتظاري هاي مادر را مي ديدي، مادر به عكسهايت نگاه مي كند و با تو حرف مي زند.





منابع:

دايرة المعارف فرهنگ اعلام شهداي استان چهارمحال و بختياري

پرونده فرهنگي شهدا، اداره اسناد و انتشارات بنياد شهيد استان چهارمحال و بختياري

خاطرات خواهر بزرگ و خانواده شهید

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده